جدول جو
جدول جو

معنی کاست کار - جستجوی لغت در جدول جو

کاست کار
متقلب، دروغ گو
تصویری از کاست کار
تصویر کاست کار
فرهنگ فارسی عمید
کاست کار
دروغگوی را گویند چه کاست بمعنی دروغ هم آمده است، (برهان)
لغت نامه دهخدا
کاست کار
دروغگوی دروغزن
تصویری از کاست کار
تصویر کاست کار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بافت کار
تصویر بافت کار
بافنده، کسی چیزی را می بافد، مخفّف واژۀ بافنده کار، باف کار، جولاه، حائک، پای باف، نسّاج، تننده، جولاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کار
تصویر راست کار
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، صحیح العمل، برای مثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کاری
تصویر راست کاری
درستکاری، راستی و درستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
کسی که آجر کاشی را در ساختمان ها کار می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
در تداول عامه، کسی که ارتزاق از راه کسب میکند. کسی که کسب جزئی دارد. بازاری
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاسه مار
تصویر کاسه مار
نوعی مار: (قدرت انگیخته زخاک انفاق کاسه ماری بصورت آدم) (حکیم شرف الدین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامه کار
تصویر کامه کار
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده: (جمیع دکاکین و خانات کاشی کار دو طبقه و حمامات ویران شده اجساد قتیلان تبریزی همچنان در کوچه ها و بیوت و بازار ها افتاده بود) (عالم آرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذ کار
تصویر استذ کار
یاد گیری، یاد دادن، یاد آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسب کار
تصویر کاسب کار
آنکه از راه کسب امرار معاش کند کسی که کسبی جزئی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
((~. گَ))
آن که کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
Deficient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
déficient
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
부족한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
অভাবগ্রস্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
ขาดแคลน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
pungufu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
不足した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
不足的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
חסר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
niedostateczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
kurang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
अभावपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
gebrekkig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
carente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
deficiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
дефіцитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
недостаточный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
mangelhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
deficiente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاستی دار
تصویر کاستی دار
کمیاب
دیکشنری فارسی به اردو